خان که نه!
خان که نه! خانه شدم تا تو ستونم باشی
بید بودم که خودت رمز جنونم باشی
خواستم رو به عقب برگردد زندگی ام
تا خودت کودک احساس درونم باشی
چارده مهره ی شطرنج همه مات شدند!
چون دلم خواست «تو» سردار قشونم باشی
در به در کرد دلم را دو دره بازیِ تو!
در شدم تا که تو در نقش کلونم باشی!
حیف شد! پنبه ی احساس مرا نیز زدی!
تا خودت باعث نحسی شگونم باشی
تشنه ام! تشنه شبیه تو که عادت کردی
همه ی عمر فقط تشنه به خونم باشی!
میروم تا که خودم را بکشم از دستت
بلکه یک عمر بدهکار دیونم باشی!
"امید صباغ نو"

دیدگاه شما