مادیان
چشم هایش شروع واقعه بود
آسمانی درون آنها و
در صدایش پرنده می رقصید
بر تنش عطر خوب آویشن
مشاهده ادامه مطلب
چشم هایش شروع واقعه بود
آسمانی درون آنها و
در صدایش پرنده می رقصید
بر تنش عطر خوب آویشن
کسی مسافر این آخرین قطار نشد
کسی که راه بیندازمش سوار نشد !
چقدر گل که به گلدان خالی ام نشکفت
چقدر بی تو زمستان شد و بهار نشد