بعد از تو
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم
از دست داده ایم!
ما بی چراغ به راه افتادیم
مشاهده ادامه مطلب
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم
از دست داده ایم!
ما بی چراغ به راه افتادیم
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره
از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
در دو چشمش گناه می خنديد
بر رخش نور ماه می خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله ايی بی پناه می خنديد