نگار
دوستش می دارم و دردم نمی داند نگار
مبتلایش کن به دردم
ای طبیبا بی شمار
هرچه کردم مهربانی بی وفایی کرد مرا
مشاهده ادامه مطلب
دیوانه
در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم
با خجالت از چشم تو گلایه کردم
از خود چه بیخود می کند
نگاه تو هی میبرد صبر مرا...
مشاهده ادامه مطلب
کویر
ای چشمان مست تو مینای شراب من
یاد تو چه می کند با حال خراب من
نوا منم ترانه تویی به موج غم کرانه تویی
به عشق تو فسانه منم زخود بیگانه منم
مشاهده ادامه مطلب
صبر سنگ
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز میگفتم
لیک با اندوه و با تردید
مشاهده ادامه مطلب
تو نمی خواهی
تو نمی خواهی عزیزت بشوم زور که نیست
یا نگاهم بکند چشم تو مجبور که نیست
شده یک روز بیایی به دلم سر بزنی
با توام! خانه ی تنهایی من دور که نیست
مشاهده ادامه مطلب