بوسه ات شراب
ای بوسه ات شراب و از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوش تر
بی تو چه زندگانی گر خود همه جوانی؟
ای با تو پیر گشتن، از هر شباب خوش تر
ای بوسه ات شراب و از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوش تر
بی تو چه زندگانی گر خود همه جوانی؟
ای با تو پیر گشتن، از هر شباب خوش تر
قلب مرا گرم می کند این اجاق
می خوانم زیر ستون های اتفاق
ژاله چو بارید بر دلم
بستر سردم اجاق شد
می خواستم چشم های تو را ببوسم
تو نبودی، باران بود
رو به آسمان بلند پر گفت و گو گفتم
تو ندیدیش؟
تو ساعتی تو چراغی تو بستری تو سکوتی
چگونه می توانم
که غایبت بدانم
مگر که خفته باشی در اندوه هایت
به دل هوای تو دارم و بر و دوشت
که تا سپیده دم امشب کشم درآغوشت
چنان نسیم که گلبرگ ها زگل بکند
برون کنم زتنت برگ برگ تن پوشت
خلخالی از بوسه می بستم به پایت
اگر اینجا بودی
و طعم تازه می گرفت زندگی ام
با دو شاه بلوط چشمانت
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کار ناتمامی نداشته باشی
در دو چشمش گناه می خنديد
بر رخش نور ماه می خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله ايی بی پناه می خنديد