سال بی بهار

تنمو به جون چشمات

تو بده نشون چشمات

که با اون قشون چشمات

منو تار و مار کردی

بی تو بودن

مثل ابر بهار می بارم

حال و روزم شبیه پاییزه

اونی که با تو بوده می فهمه

بی تو بودن چقدر غم انگیزه

پاییز

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ های تازه مرا آشنا کند

پاییز می رسد که همانند سال پیش

خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

هزار امید

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت

چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی

نوروز 1396 مبارک

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابری سپید

برگ های سبز بید

صبر سنگ

روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز میگفتم

لیک با اندوه و با تردید

نوروز 1395 مبارک

بوی باران بوی سبزه بوی خاک

شاخه های شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگهای سبز بید

بهار نشد

کسی مسافر این آخرین قطار نشد