نیاز
هر گوشهی این جهان تو را میجویم
در اوج سکوتم تو را میگویم
ای جان جهان و جانم از تو سرشار
دست از طلب تو من مگر میشویم
مشاهده ادامه مطلب
هر گوشهی این جهان تو را میجویم
در اوج سکوتم تو را میگویم
ای جان جهان و جانم از تو سرشار
دست از طلب تو من مگر میشویم
اِی که بی تو خودمو تک و تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو قد صد تا قصه بود
روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید
در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید