درحال بارگذاری ....

مرز جنون

کلماتم را

در جوی سحر می شویم

لحظه هایم را

در روشنی باران ها

تا برای تو شعری بسرایم روشن

تا که بی دغدغه بی ابهام

سخنانم را

در حضور باد

این سالک دشت و هامون

با تو بی پرده بگویم

که تو را

دوست می دارم تا مرز جنون...

"محمدرضا شفیعی کدکنی"


مرز جنون

نگارش توسط پژمان در تاریخ شنبه 12 مهر 1399 با موضوع دفتر شعر ، محمدرضا شفیعی کدکنی ،

دیدگاه شما


کد امنیتی رفرش