سهم دل
یک نفر آمد و سهم ِدل ِتنهایم شد
آمد و علّت ِبیداری ِشب هایم شد
دل به او بستم و چشم
از همه کس پوشیدم
سبب ِدلخوشی ِامشب و فردایم شد
بس صدا کرده ام او را "عسلم" انگاری
اسم او باعث ِشیرینی ِلب هایم شد
شاعرم کرد غم ِچشم ِسیاهش آخر
بهترین سوژه ی اشعار ِغم افزایم شد
غزل اندر غزل از اسم ِقشنگش گفتم
زد و گل واژه ترین واژه ی غم هایم شد
بعد ِهر شعر و غزل گریه عجب می چسبد
گریه اصلاً نمک ِشعر و غزل هایم شد

دیدگاه شما