سرگردون
از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سرگردونیامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم
من سرگردون ساده تورو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تورو عاشق میدونستم
تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من اسم تو همسفرم بود
منِ دل شیشهای هر جا، هر شکستن که شکستم
زیر کوه بار غصه هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نحیفم و پیاده
تورو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم
نیزه نمباد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانههای رگبار توی چله زمستون
نتونستن، نتونستن کینهی منو بگیرن
از من خستهی خسته شوق رفتنو بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن
تورو با خودم غریبه، از غمم جدا میبینم
خودمو پر از ترانه، تو رو بیصدا میبینم
اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت آخه چشمات میگه نیستی
من سرگردون ساده تو رو صادق میدونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق میدونستم

دیدگاه شما